نقد ها و نمرات فیلم شیمر؛ در جست وجوی میراث مدفون (جشنواره کن 2023)
به گزارش وبلاگ ساعت زنانه، آلیچه رورواکر کارگردان ایتالیایی با فیلم شیمر به جشنواره کن آمده است فیلمی که در روز پیش از مراسم اختتامیه به نمایش در آمد و یکی از آخرین فیلم های بخش رقابتی جشنواره کن امسال بود.
رورواکر کارنامه خوبی در این جشنواره دارد و تا به امروز دو بار پیروز به دریافت جایزه از آن شده است؛ بار اول و با فیلم شگفتی ها در سال 2014 که جایزه بزرگ این جشنواره را برای او به ارمغان آورد و بار دوم با فیلم لازاروی شاد در سال 2018 که پیروز به دریافت جایزه بهترین فیلم نامه شد اما در مراسم اهدای جوایز جشنواره امسال و با وجود استقبال مخاطبان و صاحب نظران سینمایی از این فیلم، دست او از جوایز کوتاه ماند.
داستان فیلم دربار ه فردی به نام آرتور (با بازی جاش اوکانر) است، آدمی شلخته با لباس سفید اما کثیف و نامرتب که دائما سیگار می کشد. او محقق سابق باستان شناسی است که وانمود می کند آدمی بدخلق است و خمیده راه می رود و مثل گانگستر ها رفتار می کند. وقتی او سابقا مطالعات ارزشمندی در منطقه توسکانی انجام می داد، با یک زن اشرافی و مسن در خانه بزرگش (با بازی ایزابلا روسلینی) آشنا می شود و عاشق دختر او بنیامینا می شود. اما بنیامینا ناپدید و شاید می میرد و با علاقه زیادی که آرتور به او دارد و رنجی که از دوری او می کشد، ناگهان قدرت عجیبی به دست آورد. او با یک چوب مخصوص می تواند محل عتیقه های مدفون تمدن اتروسک را بگوید و با گروهی عتیقه دزد همراه می شود تا این اشیای ارزشمند را از زیر خاک دربیاورد.
جدول ارزیابی منتقدان جشنواره کن 2023 نشان می دهد که این فیلم توانسته نمره 2/9 از 4 را از منتقدان دریافت کند. منتقدان بازی جاش اوکانر در نقش آرتور را ستوده اند و معتقد هستند که ایزابلا روسلینی بازی درخشانی دارد و آلیجه رورواکر هم پیروز شده است تا با روایت داستان در بستر تاریخ باستان، درس های ارزشمندی از چیز های کوچک ولی ارزشمند زندگی به ما بدهد.
ورایتی - گای لاج
در شیمر گذشته باستانی تنها چند سانتی متر زیر سطح زمان حال قرار گرفته است و لانه کرده است و در نهایت سطح زمین می شکند و از هم گسیخته می شود اگر پیوستگی زمان و فضا و نظم همیشگی این جهان دچار اختلال نشود. مرز های بین زندگی و مرگ مثل یکدیگر نفوذ پذیر و فرسایشی هستند جوری که انگار ما بتوانیم یکی را از دریچه دیگری ببینیم. درست به سادگی خوابیدن و از خواب بلند شدن.
شلخته و در عین حال پسرانه و با تغییرکردن بین دو حالت مختلف به منزله پوششی برای یکدیگر، نقش آفرینی استادانه و خنده دار اوکانر چنان امکان هایی را فراهم می کند بدون آن که آن ها را با احساسات در هم بیامیزد. نوعی خویشتن داری مداوم در سودازدگی فروتنانه او وجود دارد که تنها به ندرت راهی برای خنده شیطانی یا خودنمایی خشونت آمیز خجالت آور و ناگهانی و پرسرو صدا باقی می گذارد. کنجکاوی بی صدای او در نقش بازیگر او را به یک انتخاب مناسب برای این فیلم سازان به شدت نادر و سخاومت مند تبدیل می کند که در اینجا تمام آن دغدغه های زمینی و آن جهانی را در تکه هایی پراکنده و جواهرنشان ارائه می کند تا دور هم جمع شویم و معنی آن را درک کنیم و زیاد اهمیت نمی دهد اگر بخش هایی از چیز های پنهان در فیلم هنوز مدفون باقی بماند.
گاردین - پیتر بردشاو
فیلم تازه آلیچه رورواکر کمدی فانتزی جذابی از عشق گمشده است؛ پرحرف، پرهیاهو و اهل جشن و سرور آن هم به شیوه کاملا متمایز او. فیلمی است که در کشمکش با زندگی وتلاش برای به ثمر نشستن آن است با کاراکتر هایی که دعوا می کنند، ترانه می خوانند، می دزدند و دیوار چهارم را می شکنند تا مستقیما به ما اشاره کنند. مثل فیلم قبلی او لازاروی شاد رورواکر تمام توجه خود را روی حس تاثیرگذار ایتالیا به عنوان خزانه افتخارات گذشته و فرهنگ مرگ تعالی دوران باستان معطوف می کند. می توان عتیقه جات امروزی و ارواحی را که از مرگ برخاسته اند تاراج کرد اما این کار به قیمت تحمیل کردن یک غم بزرگ اتفاق می افتد: حس احاطه کردن خود با ارواح.
شیمر فیلمی است که کاملا فضای داستانی خود را اشغال می کند و عاشقانه ی غیرعادی خود را به گویشی که روی آن تسلط کامل دارد، بیان می کند. من کاملا شیفته این ماجراجویی شیدا و غم انگیز شدم.
اسکرین دیلی - لی مارشال
آلیچه رورواکر ماجراجویی مشتی عتیقه دزد در سرزمین های لم یزرع تمدن اتروسک در شمال روم را به یک سفر وجودی تبدیل می کند که از طرفی اشاره ای به شکنندگی چیز های زیبا در زندگی ما دارد و حکایتی هشداردهنده از اینکه چگونه به آسانی این چیز ها می توانند گم شوند و از دست بروند. درست مثل کاراکتر اصلی که یک غیب گوی باستان شناسی است که نقش آن را بازیگر بریتانیایی جاش اوکانر بازی می کند، این فیلم عجیب، آشفته و در عین حال تاثیرگذار در پی این است که اشیای گران بهای مدفون را از زیر خاک دربیاورد و مثل حفاری های غیرقانونی که شالوده روایت فیلم را تشکیل می دهد، زمانی می تواند پیروز شود که زیادی نگران دقت و تمیزی کار نیست.
زمان اندکی روی تفسیر یا جانمایی روایت صرف شده است. مدتی طول می کشد تا ما بفهمیم چرا کاراکتر اوکانر، آرتور، یک مرد انگلیسی تندخو که با لباس کتان چروک می خوابد و زندگی می کند با یک گروه شلخته از پسرانی با سن و سال حوالی بیست دعوا می کند که آن ها را در حال بازگشت به روستا می می بیند و فیلم اینچنین در قطاری با سرعت کم آغاز می شود. مثل کار های قبلی خود، به نظر رورواکر داستانی از پیش آماده از برخی دیدگاه های شخصی دارد که او از آن ها مثل قطعاتی از دیوارنگاره های قرون وسطایی استفاده می کند.
از قرار معلوم این فیلم روی یک چیزی غریزی که به طور مشهودی از فیلم کلی گرای شگفتی ها رورواکر بیشتر است، بهره می برد. رورواکر از تاکتیک های گوناگونی در این فیلم استفاده می کند؛ صحبت کردن مستقیم کاراکتر ها با دوربین، یک آوازخوان در حالی که می نوازد، حکایت آرتور را مثل یک شاعر نغمه سرا بازگو می کند، برخی از سکانس ها به شکلی خنده دار و به سرعت اضافه می شوند آن هم به سبک پلیس های کی استون. اما زودتر از آن چه که فیلم شیمر حقش است، تعادلش به هم می خورد. با تصویربرداری دقیق با نور طبیعی از طریق هلن لوارت، این فیلم درباره جهانی بی نظم و قاعده است که در آن طبیعت ویران شده است، به مرده بی حرمتی شده است و زمین برای چیز های بی فایده و ثروتی باد آورده به یغما می رود و جوامع رها شده اند. اما برای همه شکست ها و اقدامات ما از روی درماندگی و برای درست کردن اوضاع، به ما یاد آوری می کند که زیبایی به نوعی هیچگاه تسلیم نمی شود و ایستادگی می کند.
ایندی وایر - دیوید ارلیچ
درست وقتی به نظر می رسید که که کن برای قسمت پنجم ایندیانا جونز نمی توانست بدتر از این باشد، معلوم شد که دنباله 300 میلیون دلاری این بلاک باستر حتی بهترین فیلم جشنواره درباره یک باستان شناس غمگین و بدخلق نبود که دنبال یک گروه از عتیقه دزد ها در آب های ایتالیا می افتد تا جلو آن ها را بگیرد که از عتیقه های بی ارزش قبل از تولد مسیح به شکلی خودپسندانه بهره برداری کنند.
جای تعجب نیست که فیلم تازه آلیچه رورواکر بهتر از بلاک باستر دیزنی است که اتفاقا از همان فضای عمومی بهره می برد اما خالی از لطف نیست بگوییم که نسخه هنری داستان خیلی بیشتر از نسخه بلاک باستر آن سرگرم کننده تر است. از طرفی کوتاه تر و اغواگرایانه تر است و یک ایزابلا روسلینی بسیار خوب دارد. حتی ابرشرور بهتری دارد که به زیبایی از طریق یک بازیگر اروپایی بازی شده است که نقش آفرینی او می تواند به خوبی در برنامه اکران تابستانی جا بیفتد.
منبع: دیجیکالا مگ