شاهنامه وطن است
به گزارش وبلاگ ساعت زنانه ، به مناسبت روز شعر و ادب فارسی موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران با همکاری انجمن علمی نقد ادبی ایران، نشست تخصصی شعر و ادب فارسی در ایران و دنیا را با عنوان جام دنیا بین در سرای اهل قلم برگزار کرد. در این نشست ابراهیم خدایار، رئیس انجمن نقد ادبی ایران و ناصر فیض، شاعر و طنزپرداز سخنرانی کردند.
ناصر فیض که نخستین سخنران این نشست بود در ابتدای صحبت های خود گفت: شاید فرصت زیادی لازم باشد که بخواهیم درباره شعر و ادبیات ایران صحبت کنیم؛ اما در یک نگاه کلی باید بگوییم که ایران از گذشته یکی از عظیم ترین امپراطوری های جهان بوده و خارج از این ها نماینده اصلی شرق است و به این عنوان در جهان شناخته می گردد. بحث فقط سیطره زبان فارسی نیست و نکته مهم نگاه و جهتی است که ایرانیان دارند.
وی ادامه داد: در جهان فلاسفه، ادیبان و حکیمان ایران و سخنان شان مهم است و درباره آن بحث می گردد و مخاطبان این ها را مقایسه می نمایند. به عبارتی وقتی حرف فلاسفه جهان می آید، قطعا شرق هم چند تا نماینده دارد. زبان باعث انتقال این مفاهیم می گردد و به همین دلیل بعد از اینکه متوجه این نگاه های ویژه می شوند به سراغ زبان می آیند.
این شاعر با اشاره به صندلی شعر ایران در جهان گفت: در ایران از شعر به عنوان ثروت ملی یاد می گردد و ما را در جهان با شعر می شناسند. اگر ما به لحاظ فرهنگی ثروتمند هستیم، بخش عمده آن به دلیل شعر است. از این رو می بینم که غربی ها می آیند و خیام را ترجمه می نمایند. سوال این است که چرا خیام؟ و جواب این است که آنها خیام را ترجمه می نمایند؛ چراکه او نماینده اندیشه و تفکر شرقی است. او از شرق آمده و می تواند نماینده کسانی باشد که در شرق زندگی می نمایند و تفکر و اندیشه خاص خودشان را دارند.
وی اضافه نمود: آنها خیام می خوانند تا ببینند شرقی ها چگونه می اندیشند و راجع به انسان چگونه فکر می نمایند. این روزها بحث عدالت خواهی هم مهم است و برای مثال می بینیم که از همین کشور ترکیه ناظم حکمت را به دلیل شعرهایی که برای عدالت اجتماعی، آزادی و مفاهیم انسانی سروده، می شناسند و با اینکه شعرهای عاشقانه او هم مشتری زیادی دارد؛ اما کمتر از آن حرف زده می گردد. وقتی به شعر مولانا هم نگاه می کنیم، می بینیم که بالاترین نگاهی که به شعر او می َگردد، بحث اندیشه است و نه بحث عاشقانه.
فیض در شرح توجه شاعران فارسی گو به ذات انسانی گفت: شعر شاعران ایرانی مثل مولانا، سعدی و حافظ نگاه انسانی به عشق دارد و به دلیل آنکه ذات انسان به خیر و نیکی گرایش دارد، می بینیم که این نگاه در جهان مشتری دارد و فرهیختگان مشتری شعر شاعران فارسی زبان هستند؛ چراکه می دانند چنین افرادی هیچ وقت کلاه سر مخاطب خود نمی گذارند.
وی ادامه داد: با همه این تفاسیر، شعر فارسی به جهات مختلف در جهان صندلی دارد که یکی از آنها بحث زبان است. ما در منطقه کشورهایی داریم که با اندکی اختلاف و تفاوت به زبان فارسی سخن می گویند و تعداد زیادی از کشورهای منطقه زیر چتر زبان فارسی قرار می گیرند و با شعر فارسی ارتباط برقرار می نمایند؛ این نگاه یک وظیفه ای روی دوش ما می گذارد تا دریابیم که برای انتقال ادبیات فارسی به کشورهای دیگر چه کاری باید انجام دهیم.
این طنزپرداز با اشاره به اهمیت ترجمه آثار فارسی اظهار کرد: ما در کشور جاهای مختلفی داریم که آثار فارسی را به زبان های مختلف ترجمه می نمایند و می بینیم که در کشورهای مختلف تا چه میزان از این آثار استقبال می گردد. آنها باور نمی نمایند که یک ایرانی با این همه دغدغه هایی که دارد و مسائلی که جهان برایش ایجاد نموده، هنوز مفاهیم انسانی را مهم ترین رکن زندگی بشر می داند؛ از این رو می توانیم بگوییم که ذات ایرانی یک ذات خیرخواه است.
وی اضافه نمود: ما در فرهنگ و نوع زندگی مان نشانه های مختلفی داریم که بیانگر علاقه ما به ارزش های انسانی است و این چیزی نیست که از دید دیگران مخفی بماند. ما ایرانی ها غیر از ملیت، به وسیله مفاهیم دینی نیز توجه ویژه ای به ارزش های انسانی داریم؛ چراکه در دین تاکید می گردد که راستگو باشیم، کردار نیک، پندار نیک و کردار نیک داشته باشیم. در دین ما اسلام هم تاکید شده که هر حرکتی می کنید به سمت خیر باشد و انقدر این موضوع برای ما مهم است که می بینیم گاهی کار خوبی هم انجام نمی دهیم؛ اما می گویند اشکالی ندارد چون نیتت خیر بوده است.
فیض در تشریح ظرفیت ها و ظرافت های زبان فارسی گفت: ما ضرب المثل هایی در زبان فارسی داریم که پر از شیرینی، طنز و توصیه به مفاهیم انسانی و اصلاح رفتاری است و حتا یک ضرب المثل هم پیدا نمی کنید که انسان ها را به شر دعوت کند. ما پیش از انقلاب سه رشته داشتیم و همواره تنبل ها به رشته انسانی و ادبیات می رفتند؛ اما امروز می بینیم که رشته ادبیات فارسی رشته ای ممتاز است و فرهیختگان به آن سمت می فرایند؛ برای مثال می توان به زنده یاد قیصر امین پور اشاره نمود.
این شاعر با اشاره به پویایی زبان فارسی اظهار کرد: اگر بخواهیم به تاریخ مان و گنجینه های ارزشمندمان نگاه کنیم، می توانیم بگوییم که فردوسی 1000 سال پیش شعرهایی حماسی سروده است و امروز خیلی از این کشورهایی که ادعای ادبیات دارند، عمر کشورشان به 500 سال هم نمی رسد. این نکته خیلی مهم است که امروز دانش آموز ما به راحتی شاهنامه ای که برای 1000 سال پیش است را می خواند و ما می بینیم که دانشجوی انگلیسی متوجه شکسپیر نمی گردد.
وی اضافه نمود: این موضوع بیانگر آن است که زبان فارسی به قدری قدرتمند است که بعد از این همه سال هنوز دچار مشکل نشده است. مثال دیگر این است که ما حدود 700 سال پیش سعدی را داریم که اگر امروز آثار او را بخوانیم فکر می کنیم که داریم با یک نفر صحبت می کنیم و باید گفت که او زبان را به قدری سهل نموده که واقعا شکل زبان گفتار است؛ اما شعر است. او به شکلی شعر می گوید که انگار شعر کودک گفته است اما مخاطب عظیمسال هم دارد. توجه داشته باشید که شعر کودک گفتن کار بسیار دشواری است و آن چیزی که آسان است، شعر بچگانه گفتن است.
این طنزپردار در شرح علاقه خارجی ها به آثار فارسی گفت: ما امروز وظیفه سنگینی داریم و باید بیش از پیش برای شناخت اندیشه فارسی کوشش کنیم. چند سال پیش رضا سیدحسینی مجموعه ای از شعر شاعران معاصر را جمع آوری و در ترکیه منتشر کرد که با استقبال بی نظیر همراه شد و این بیانگر پتانسیل های آثار ماست. غربی ها به واسطه مستشرقین خود کوشش می نمایند که ما را بشناسند و باید گفت که بیش از آنکه ما به سمت آنها برویم، آنها به سمت ما آمده اند.
وی ادامه داد: شاید این روزها انگیزه برای کار فرهنگی کم باشد، اما باید کوشش کنیم که خارجی ها زبان فارسی را بیشتر ببینند، نه اینکه بیایند و کشف اش نمایند. ما باید قدر داشته هایمان را بدانیم و از آن استفاده کنیم. برای مثال مقبره حافظ باید به یک مکان مرجع برای حافظ شناسی تبدیل گردد و هر اثری که درباره حافظ وجود دارد در آنجا یافت گردد، درست مثل مقبره مولانا؛ اما وقتی به آنجا می رویم می بینیم که بیشتر در آنجا فالوده است و بسیاری برای فالوده خوردن به آنجا می فرایند.
شعر افغانستان تنها شعر مهاجرت نیست
در ادامه این نشست، فایل تصویری از محمدکاظم کاظمی، شاعر شناخته شده افغانستانی پخش شد که در آن وی به صحبت درباره شعر امروز افغانستان پرداخته بود. وی در این فایل تصویری گفت: شعر فارسی در افغانستان پیشینه دیرینه دارد و بزنگاه ها و مقطع های تاریخی ای نیز دارد که هر کدام قابل بحث است. عصر حاضر را می توانیم دوره روشنگری بدانیم. دوره دیگر، اواخر دهه 50 با کودتای کمونیستی و با اشغال شوروی است و ما شاهد تحولات ویژه ای هستیم. دوره سوم هم که از 20 سال اخیر و از حوالی سال 80 و شکل گیری حکومت بعد از طالبان است که در این دوره شعر متاثر از دوره قبل بود؛ اما ویژگی هایی دارد که آن را متمایز می نماید.
وی ادامه داد: یکی از شاخصه های این دوره سوم، این است که شعر در داخل کشور (افغانستان) یک پایگاه نیرومند پیدا کرد. قبل از آن شاعران یا مهاجر شدند یا در داخل فرصت پیدا نمی کردند؛ اما در این دوره شعر صندلی پیدا می نماید و محافل دوباره شکل می گیرد و شعر در رسانه ها می آید و شعر داخل افغانستان دچار رنسانس می گردد و در هرات، کابل و مزارشریف جلسات جانی دوباره می گیرد و یک خیزش جدید پیدا می نماید.
این شاعر افغانستانی با اشاره به ویژگی های شعر افغانستان در دوره جدید اظهار کرد: در دوره جدید ارتباط داخل و خارج زیاد شد و همین موضوع باعث مطرح شدن شعر شاعران افغانستان شد و از این رو شاهد انتقال شعر داخل و خارج شدیم و شعر داخل و خارج جریان های جدیدی را تجربه کرد. اگر در دهه 70 شعر مهاجرت مطرح بود، در دهه 80 و 90 شعر داخل و خارج مطرح می گردد و شعر مهاجرت وجه جهانی پیدا می نماید. البته این وجه به این معنی نیست که ما جهانی شده ایم، بلکه به این معناست که شاعران افغانستان در نقاط مختلف جهان حضور دارند.
وی افزود: در دوره جدید، از نظر صورت، تجربه های مختلفی داشتیم که البته همه پیروز نبوده است. در حوزه محتوا شاعران این دوره بیشتر فردگرا می شوند و بیشتر به سراغ دغدغه های شخصی می فرایند و از این رو شعر عاشقانه بیشتر می گردد؛ شعرهایی که تنوع موضوعی بیشتری هم دارد.
کاظمی در تشریح حضور بانوان در شعر گفت: موضوع دیگری که در پرداختن به شعر دوره جدید اهمیت دارد، موضوع حضور پررنگ بانوان است و در این دوره شعر زنان افغانستان تنها به چند نام محدود نمی گردد. البته به شعر دوره جدید نقدهای جدی نیز وارد است. برای مثال ما هنوز در عرصه شعر کودک و نوجوان جای کار داریم یا شعر طنز در افغانستان پررنگ نیست و ترانه سرایی نیز صندلی خودش را پیدا ننموده است.
دبیر دوره یازدهم جشنواره شعر فجر در سرانجام گفت: یکی از عظیم ترین مسائل شاعران افغانستان بحث حمایتی است؛ چراکه حکومت افغانستان توانمند نیست و در این حوزه ورود نمی نماید و از طرفی نهادهایی هم که فعال هستند تمایلی به گسترش زبان فارسی و شعر فارسی ندارند.
درتنگناها شاهنامه به یاری ما آمده است
در ادامه برنامه ابراهیم خدایار، صحبت های خود را با شعری از اسکندر ختلانی شروع کرد و با اشاره به پیوندهای هویتی فارسی زبان گفت: امروزه فارسی زبانان در سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز هستند و صد البته ما نمی توانیم، تاجیک های ازبکستان، قرقیزستان، چین و بعضی دیگر از نقاط جهان را فراموش کنیم. مردمان این کشورهایی که من از آنها نام بردم، ملیت هایی جداگانه ای دارند که البته به یک فرهنگ یگانه تعلق دارد که از نزدیک سه هزار سال پیش تا به امروز آنها را در کنار هم نشانده است.
وی ادامه داد: البته در این بین ما دین اسلام را هم داریم که به عنوان یک حلقه و پایگاه راسخ این ها را نزد هم جمع نموده است. علاوه بر این ها ما باید یک شناسه مهم و ویژه هم برای این ملت ها در نظر بگیریم که توانسته در درازنای تاریخ پیداش شان به فرهنگ آنها یک رنگ و بوی ویژه بدهد. خب امروزه گفتیم که مرزهای جغرافیایی ملت های چندپارچه ای درست نموده و به ظاهر این ملت آریایی تبار را از هم جدا نموده است؛ اما گفتیم یک فرهنگی پشت این ملت است که مثل یک مغناطیس پرکشش آنها را به هم پیوند داده است. در این بین نقش فردوسی بیشتر از شخصیت های جهانی ادب فارسی در کنار هم نشناندن این ملت های چند پارچه شاخص و پررنگ است.
رئیس انجمن نقد ادبی ایران با اشاره به نقش فردوسی در یکپارچگی فارسی زبانان گفت: گویی که هرجا این ملت چندپارچه تنها مانده، به سراغ شاهنامه آمده است و به ظرفیت های پیونددهنده این تاریخ اسطوره ای و حماسی تکیه داده است. گویی فارسی زبانان به سرزمین بی مرزی که دانای توس یعنی فردوسی عظیم با استناد بر تاریخ شفاهی و مکتوب این ملت ساخته و پرداخته نموده، آمده اند و در این سرزمین اقامت گزیدند. البته این خاصیت اسطوره هاست که با نوشوندگی ای که دارند، پی در پی خودشان را می سازند و در گردنه های سختی که برای ملت ها رخ می دهد به داد فرهنگ خودشان می رسند و آنها را از زوال حتمی نجات می دهند.
وی ادامه داد: ما در داستان های شاهنامه دیدیم که وقتی قهرمان داستان زندگی اش در خطر است، سیمرغ به فریادش می آید. حال در تنگناهای این ملت دیگر سیمرغ نیست و این سیمرغ گونگی شاهنامه است که به داد ملت اش می رسد و گویی می خواهد فرزندانش را از زوال و نابودی نجات دهد. در شعر معاصر کشورهای فارسی زبان، این رجوع به شاهنامه را می بینیم و همین تمرکز باعث شده که شعرهای زیبایی در فرهنگ فارسی زبانان و آریایی تباران دیده گردد.
خدایار در تشریح شعر گلرخسار صفی اوا نیز گفت: علاقه مندان ادبیات گلرخسار صفی اوا بانوی نخست معاصر شعر تاجیک را می شناسند، این بانو برای نخستین بار در میراث شعر فارسی زبانان با تکیه بر همین شاهنامه یک تحلیل نو از وطن ارائه داده است. گفتیم که فارسی زبانان دارای شناسنامه ها و ملیت های مختلفی هستند، این در حالی است که از نظر شاعر این مرزهای تصنعی که در صده های اخیر ایجاد شده است، هرگز معیار درستی برای مشخص حدود وطن نیست و نمی تواند باشد. بنابراین می رود سراغ وطنی که نگردد با ابزارهای معمول مثل مرز، گذرنامه، ملیت و زبان جدید شهفرایندانش را از هم جدا کرد.
وی در سرانجام گفت: به همین دلیل این شاعر شعری می نویسد از تاویل شاهنامه و عنوان شعرش را می گذارد، شاهنامه وطن است و در این وطن به قول خودش سرزمینی را می آفریند که فارسی زبانان خارج از هر نوع تعلق و وابستگی به یک ملیت جداگانه می توانند وارد این وطن شوند و در آغوش مام وطن آرام بگیرند.
آخرین بخش از این برنامه پخش فایل های تصویری از شعرخوانی فردوس اعظم، شاعر تاجیک بود که برای این برنامه ارسال نموده بود.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران