روایت بسکتبالیست ماما از روزهای سخت مبارزه با کرونا

به گزارش وبلاگ ساعت زنانه، قلب جنین از هفته ششم شروع به تپیدن می نماید و این یعنی شروع یک زندگی دیگر در وجود زن اما این روزها کرونا به خوان هشتم دوره بارداری تبدیل شده است تا نگرانی مادرانی که با شوق منتظر دیدن نوزاد خود هستند را بیشتر کند.

روایت بسکتبالیست ماما از روزهای سخت مبارزه با کرونا

ویروس کرونا، واژه ای که این روزها زندگی مان را درگیر نموده و باعث شده تا خیابان ها و کوچه های شهر خلوت تر از همواره گردد، تا به امروز مطابق با آمار رسمی وزارت بهداشت چند 10 هزار ایرانی را درگیر نموده است و هر روز به این آمار اضافه می گردد. در میان این آمار زنان بارداری هم قرار دارند که با امید منتظر به جهان آمد فرزند خود هستند. شاید ترس و نگرانی اولین واکنش های ما از شنیدن مبتلا شدن زنان باردار به این ویروس باشد اما در این میان پزشکان و پرستارانی هستند که آستین همت را بالا زده اند برای درمان شان!

آتنا طاهری، داور بسکتبالی که در بخش زنان و زایمان بیمارستان تامین اجتماعی اراک کار می نماید، همیار زنان بارداری است که به کرونا مبتلا شده اند. مامایی که می گوید خستگی ها و استرس لحظات زایمان با به جهان آمدن کودک از بین می رود، حالا محکم ایستاده تا کرونا تپش های قلب مادر و جنین را متوقف نکند.

وبلاگ ساعت زنانه با این داور بسکتبال به گفت وگو نشست تا راوی کوشش های کادر درمانی برای نجات بیماران کرونایی باشد.

مشروح گفت وگوی آتنا طاهری را در ادامه می خوانید.

از بازیکنی تا داوری در بسکتبال

از دوران ابتدایی بسکتبال بازی می کردم، در دانشگاه هم عضو تیم دانشگاه بودم و در ادامه هم به تیم شهرداری اراک پیوستم. داوری را از سال 95 شروع کردم و الان آن را بیشتر از بازیکنی دوست دارم. البته هنوز در لیگ دسته دو قضاوت می کنم چون درجه داوری من بالا نیست و برای لیگ برتر باید درجه ملی باشم؛ می خواستم برای ارتقا در دوره ها مخصوص شرکت کنم اما به دلیل شیوع کرونا همه چیز کنسل شد.

کارشناسی ارشد مامایی دارم و به سختی بسکتبال و درسم را پیش بردم. زمانی که برای کنکور درس می خواندم مدتی بازی را کنار گذاشتم اما بعد از کنکور به طور جدی شروع کردم. بسکتبال و درسم را با هم پیش می بردم و از آنجایی که عضو تیم دانشگاه بودم این دو مغایرتی با هم نداشت. درسم که تمام شد به تیم شهرداری اراک رفتم و همزمان استخدام رسمی دولت شدم و باید به موقع سر کارم حاضر می شدم، همین باعث شد که به سختی کار و بسکتبال را با هم پیش ببرم چون دائم باید در بیمارستان حاضر می شدم اما با چنگ و دندان آن را حفظ کردم تا اینکه در سال 95 داوری را شروع کردم. اگر شرایط کارم و بسکتبال یکی بود، قطعا داوری را انتخاب می کردم.

سوت اشتباه شروع داوری !

همه لحظات داوری خوب و قشنگ است اما یکی از خاطراتم را خیلی دوست دارم؛ به تازگی کارت درجه سه داوری را گرفته بودم و برای اولین بار در مسابقات قهرمانی اراک قضاوت را شروع کردم، در یکی از بازی ها خانم افسانه زارعی، استاد قضاوتم سرداور بود و من هم به عنوان داور کنار او قرار داشتم که به من گفت هر وقت خواستی سوت بزنی و خطایی را علام کنی با من هماهنگ باش. با این حال در یکی از صحنه های بازی بدون هماهنگی با او سوت اشتباهی را زدم و محکم پای آن ایستادم. خانم زارعی به من خندید و گفت با اینکه سوت اشتباهی زدی اما آنقدر محکم بودی که حس کردم من اشتباه می کنم. از این موضوع خشنود شدم چون حس کردم به درد اینکار می خوردم و جدیت دارم(خنده).

ترس های شیوع کرونا بین زنان باردار!

در بخش زنان و زایمان کار می کنم و اکنون که کرونا شیوع پیدا نموده است، با زنان بارداری سروکار داریم که به این بیماری مبتلا شده اند. کرونا در استان مرکزی به یک باره شیوع پیدا کرد به گونه ای که اوایل بعد از قم رتبه اول را داشت با این حال ابتدا زنان باردار را درگیر نکرد اما به تدریج به بخش ما هم رسید. ما مریضانی داشتیم که با تب و تنگی نفس به بیمارستان مراجعه می کردند و ابتدا تشخیص اینکه علائم آنها به کرونا مربوط می گردد یا عوارض داوروهایی است که به دلیل شرایط بارداری مصرف می نمایند، سخت بود اما به تدریج تجربه پیدا کردیم و متوجه شدیم که مبتلا هستند. الان هم تا مراجعه می نمایند سریع تشخیص می دهیم و درمان حمایتی را شروع می کنیم. خوشبختانه در این مدت چندین خانم باردار مبتلا به کرونا بهبود پیدا نموده اند حتی یکی از آنها که در ماه های آخر بارداری بود و احتمال داشت همراه با جنینش از بین برود، بهبود پیدا کرد و مرخص شد. این موضوع خیلی حس خوبی داشت و انرژی زیادی به من داد. خوشبختانه هنوز در استان مرکزی موردی از مرگ بر اثر کرونا، بین زنان باردار نداشته ایم.

سختی های کادر درمانی در ایام شیوع کرونا

شرایط کاری مان به صورت شیفت در گردش است و گاهی هم باید کاملا در دسترس باشیم تا هر زمان که احتیاج بود به بیمارستان برویم. در خصوص ساعت کاری دستورالعملی در زمان شیوع کرونا ابلاغ شد که مطابق با آن به بعضی از همکارانمان که مسائلی مثل بیماری، بارداری، مسائل تنفسی و غیره دارند مرخصی استعلاجی دادند در نتیجه ما علاوه بر شیفت های خودمان باید شیفت های همکارانمان را هم برویم زمانی که کرونا اپیدمی شد و از مردم خواسته شد که درخانه بمانند ما باید دو برابر بیشتر در بیمارستان حاضر شویم و کار کنیم که این خیلی سخت است. علاوه بر این بعضی از نیروها هم که قراردادی کار می کردند بعد از شیوع کرونا قطع همکاری کردند و دیگر سرکار نیامدند. موضوع دیگری که در اوایل کار اذیتمان کرد کمبود امکانات بود که استرس زیادی به ما داد. با این حال با سختی پیش رفتیم تا مسئله ای در فرایند درمانی بیماران به وجود نیاد.

با دعای خیر بیماران کرونا نمی گیریم

از زمانی که این ویروس شیوع پیدا نموده است استرس زیادی را تجربه نموده ایم چون در 80 درصد موارد بدون علامت است، حتی به دفترچه بیمه بیمار و مهر هم بدبین هستیم و این خیلی بد است با این حال تنها چیزی که باعث شده در این شرایط ادامه بدهیم و دل خود را راضی کنیم، دعای خیر بیماران است. ما از خانه و زندگی مان می زنیم تا به زنان باردار یاری کنیم و وقتی آنها مرخص می شوند دعایمان می نمایند به همین دلیل حس می کنم کرونا نگیریم. امیدوارم که این اعتقاد قلبی موثر باشد و درگیر نشویم.

وحشت کرونا با مرگ همسر یکی از پرستاران شروع شد

بعد از ورود کرونا به ایران به بیمارستان ها بخشنامه زدند که ویروس وارد شده و علائم و شرایط آن را تشریح کردند اما رعب و وحشت از آنجایی برایمان ایجاد شد که همسر یکی از همکارانمان با این بیماری از جهان رفت. همکارمان بعد از یک شیفت کشیک که با خود ما بود، صبح به خانه رفت و دید که همسرش دچار مشکل تنفسی شده و داخل خانه افتاده است. او را سریع به بیمارستان منتقل کرد اما خیلی سریع جلوی چشم ما فوت شد و علت مرگ هم 100 درصد ابتلا به کرونا را نشان داد. همه بعد از این ماجرا استرس گرفتیم و کرونا خیلی برایمان جدی شد. بیمارستان را هم ضدعفونی کردند. از آنجایی که او اولین بیمار کرونا مثبت در بیمارستان ما بود، همه به تکاپو افتادند اما به تدریج وقتی بیماران در مراحل اول شناسایی و بعد از دریافت درمان حمایتی مرخص شدند، پذیرش بیماران کرونایی عادی و روح و روان ما هم آرام تر شد چون تجربه پیدا کردیم، ترسمان ریخت و توانستیم با این بیماران روبه رو شویم.

تاوان شجاعت بقیه را کادر درمانی می دهند

آمار مبتلایان در روزهای اول بالا بود و خیلی وحشت داشتیم به گونه ای که مدت زمان هفت یا هشت ساعت که در بیماستان بودیم، آب هم نمی خوردیم. بعضی مراعات نمی نمایند و به گمان خوشان شجاعت به خرج می دهند اما تاوان شجاعت آنها را ما باید پس بدهیم چون وقتی مریض با علائم و آزمایش هایشان مثبت می گردد ما استرس می گیریم.

نگرانیم ناقل بیماری به خانواده هایمان باشیم

ما این نگرانی را هم داریم که این بیماری را به خانه هایمان منتقل کنیم به همین دلیل توصیه هایی که به بیماران می کنیم را خودمان هم رعایت می کنیم؛ کفش ها و جوراب هایمان را قبل از ورود به خانه در می آوریم، لباس های بیمارستان را به هیچ وجه به خانه نمی بریم و مستقیم زیر دوش آب می رویم. آنقدر دست ها و صورتمان را شسته ایم که یک لایه خشکی روی پوستمان دیده می گردد. لباس هایمان را چروک و اتو نشده می پوشیم چون وقتی نداریم و باید سریع دوباره به بیمارستان برویم. ما کوشش می کنیم که برای خانواده هایمان ناقل بیماری نباشیم، خدا هم یاریمان می نماید تا اتفاقی نیفتد.

بهترین خاطره

یک خانم در نیمه های بارداری اش با علائم تنگی نفس و تب بالا به بیمارستان آمد به گونه ای که امیدی به بهبودش نداشتیم و حتی کسانی که در شیفت های مختلف می خواستند او را ویزیت نمایند، دچار ترس شده بودند اما خوشبختانه درمان حمایتی به قدر روی او تاثیر گذاشت که مرخص شد و از بیمارستان با حال خوب رفت. این بهترین خاطره ام است.

آرامش لبخندهای تولد!

خانم هایی که برای زایمان بستری می شوند خیلی شرایط سختی را تحمل می نمایند مثل کسی هستند که با وزن بالا و بدون امکانات می خواهند به قله برسند. این خانم ها درد زیادی دارند، نمی تواند تحرک داشته باشد، به دلیل بستری شدن خیلی با خانواده یشان تماس ندارن به همین دلایل گریه می نماید و فریاد می زنند. این ناراحتی و نگرانی هم به ما منتقل می گردد. هر چقدر هم بگوییم دیده ایم اما انسان هستیم و این ناراحتی و فریادها روح و روان ما را به هم می ریزد اما لحظه ای که بچه به جهان می آید و تمام درها و ناراحتی های مادر در صدم ثانیه تبدیل به خنده می گردد، آنقدر زیبا است که ما هم آرام می شویم چون قشنگ ترین لحظه زمانی است که یک موجود معصوم و بی گناه را در آغوش مادرش می گذاریم.

از خودگذشتگی کادر درمانی

اصلی ترین ویژگی برای کادرهای درمانی از خودگذشتی است چون با اینکه از حمایت های اقتصادی، امکانات و توجهات ویژه ای برخوردار نیستند اما با از خودگذشتگی به بیماران کرونایی یاری می نمایند. جا دارد از دوستان، حتی دوستان ورزشی که خیلی از این بیماری سررشته ندارند اما لحظه به لحظه به من زنگ زدند و حالم را پرسیدند، تشکر کنم.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "روایت بسکتبالیست ماما از روزهای سخت مبارزه با کرونا" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روایت بسکتبالیست ماما از روزهای سخت مبارزه با کرونا"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید